سلام بهونه ی قشنگ من برای زندگی
سلام بازم اون احساس تنهایه اومده سراغم کاشکی اینجابودی وبه اون احساسه نشونت میدادم وبهش ثابت میکردم ک تنهانیستم وتورودارم... وای دلم برای دردودل کردن باهات خ تنگیده،نمیدونم وقتی اینجاشرومیکنم ب نوشتن واقعاچیزی ازدلتنگیام کم میشه ی فقط دارم خودموگول میزنم؟ این روزاحواست بهم هست؟حواست هست ک روزام چجوری دارن سپری میشن؟ب خیال نبودنت دارم ازعالم وآدم بهونه میگرم انگاری سراینکه ازدستت دادم همه بم طلبکارن... نمیدونم چم شده بازدیگه دوروبریامم دوس ندارم واونام نمیتونن آرومم کنن،پروانه حواست هست؟میفهمی ک دارم چی میگم؟ دیگه کم آوردم غیرازتوهیشکی نمیتونه آرومم کنه... دلم میخوادباصدای بلنددادبزنم وبگم:پرییییییی کجای؟ حتماالان پیش خودت میگی بابااین پسردیوونس خله،آخه اونکه هیچوقت منونداشته دلش براچی من تنگ شده؟ نمیدونم چیزای ک اینجامینویسم و میخونی ی ن ولی چیکارکنم تنهاراه حلم اینه،ن میتونم ببینمت و ن صداتومیشنوم،ن اجازه دارم بت اس بدم واقعادیگه نمیدونم چ جوری خودموآروم کنم...
همین چهارکلمه برای وصف حالم کافیست:دوست داشتنم درد میکند...
ب سلامتی رفیقم ک ب عشقم باوجوداینکه میدونس دوسش دارم پیشنهاد داد...
مگه مثل من عزیزم کسی هست تواون حوالی کسی ک سرکنه باتوروزگارشوخیالی؟؟
آرام تربخند،صدای بی تفاوتی هایت زجرم میدهد
سلام امااین باربه وجودخودت ن ب قسمت ناخودآگاه بیقراریت احوالت چطوره خوبی؟ چ خبرا؟ چیکارمیکنی کاراخوب پیش میره؟خب الهی شکر... این روزا خ حالم بده بدترازونی ک فکرشونوبکنی دیگه حتی مامانمم نمیتونه آرومم کنه... بااینکه هیچوقت نداشتمت اما این 7روزه ک ازدستت دادم... تک تک این روزا برام دارن مث ی سال میگذرن کارم شده نشستن گوشه اتاق وزل زدن ب ی جا حوصله ی هیچکاریوندارم حتی بیرون رفتن بادوستامو... تنها ب این دل خوش کردم ک تو ی حالی ازم بپرسی اما طبق معمول بی تفاوتی...خداینی هرکی یکیودوس داشته باشه این بلا سرش میاد؟ آخرش قیافش مث من میشه گوشه گیر وافسرده؟؟
یادگار اسمت روی دستم به کنار...
من نقره داغ رگبار خنده هایت مانده ام پری...
سخت است این حرف ولی چشم خدا هم خیس است به حال من
چه قد سخته...
چراباید اینجوری باشه؟؟؟
پریییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟
انگارراستی راستی تنها شدم....
پری کجایی؟؟؟؟
نمیتونم
طاقتشو ندارم
دارم دیوونه میشم
خدا بش بگو
دیگه به هیچکس اعتماد ندارم...اعتباری هم نیست
خدایا بیا با هم قدم بزنیم...
باران از تو سیگار از من...
اینجا به جز دوری تو چیزی به من نزدیک نیس...
تو شبیه عطر نایابترین گُل جهان
میان رقص باد
به خلوتم ریختی
و من، ـ مترسکِ تنهای باغ ـ
اسیر دست باد شدم
بیآنکه بدانی......
ب سلامتی خودم ک هنوز وفادارم ب عشقی ک هیچوقت بهش نمیرسم..
به قول ِ فروغ :
” من خواب دیده ام ”
.
.
.
صدا بزن مرا، مهم نیست به چه نامى…
فقط “میم” مالکیت را آخرش بگذار…
میخواهم باور کنم…مال تو هستم
چه قد حس بدی دارم...
نرو ....
دردناک تـرین " التـماس" جهـان است ....
مرا با خیالت تنها نگذار اصلا به تو نرفته است... مهربان نیست... آزارم میدهد.... {{دلم خودت را میخاهد}}
آرامتر ببار برف
آواره ای
زیرت جا مانده...
تصمیم گرفتم فراموشت
کنم آهنگ غمگینو خاموش کردم,
اشکامو پاک کردم,
چراغو روشن کردم ولی وقتی خواستم درو باز کنم قطره اشکی صورتمو خیس کرد تا بهم ثابت شه که هنوز هم عاشقتم...بعضی آهنگها و ترانه ها برای گوش دادن ساخته نشده اند …
اونها به وجود اومدن برای کمک کردن به آدمها برای “یک دل سیر گریه کردن” از ته دل
دلتنگم
نه برای روزهایی که رفتی ..
نه برای آرزوهایی که ورق ورق شعر کردم
.
دلتنگم
نه برای " بودن هایش "
که با او باشد یا نباشد ، عاشقش هستم
.
.
.
فقط دلتنگم
برای دوستت دارم هایی که به او گفتم
واو سکوت کرد
بازم که آسمون دلش پره