خداسپردمش بهت مواظب عشقم بمون

آرام تر قدم بردارید اینجادلی راشکونده اند

خداسپردمش بهت مواظب عشقم بمون

آرام تر قدم بردارید اینجادلی راشکونده اند

کمک

کمک ...
یک دنیا اشک برای ریختن دارم
یک دلِ گرفته
یک زندگیِ پُر از خالی
من سرشارم از تنهایی ...

...

یـﮧ موقعی هست که هی از خودت میپرسی 

اونم دلش برام تنگ میشـــﮧ یا نـــﮧ ؟! .. 

یا همینقد که دوســش دارم دوسم داره یا نـــﮧ .. 

یا اصن بهم فکر میکنــﮧ یا نـﮧ ؟؟ 

یـﮧ دفعـﮧ گوشیت ...

( نه  زنگ میخوره نه حتی یه اس ام اس

اینجاست که می فهمی نه تنها اون بلکه هیچ کس دیگه به یادت نیست

پس

خودتی و تنهایی خودت همین)

...

یـﮧ موقعی هست که هی از خودت میپرسی 

اونم دلش برام تنگ میشـــﮧ یا نـــﮧ ؟! .. 

یا همینقد که دوســش دارم دوسم داره یا نـــﮧ .. 

یا اصن بهم فکر میکنــﮧ یا نـﮧ ؟؟ 

یـﮧ دفعـﮧ گوشیت ...

( نه  زنگ میخوره نه حتی یه اس ام اس

اینجاست که می فهمی نه تنها اون بلکه هیچ کس دیگه به یادت نیست

پس

خودتی و تنهایی خودت همین)

بگری،له گلمابگری

ایتر ناخوم قرسی اعصاب  

خداااااااااااا

خدا بیا پایین بغلم کن دلم گریه میخواد...

...

وشب سرآغازتمام دلتنگی هاست...

گاهی دلت ازکسی میگیره ک فک میکردی باتمام آدم های کنارت فرق داره....

؟؟؟

کجای زندگیم گیر کردی؟؟؟

؟؟؟؟

کجایی پس؟؟؟؟

شب گریه های بی صدا سیگار پشت سیگار...

ببین داره سیگارم به سلامتیت دود میشه...

...

بعضی حرفها
گفتنی ست…
بعضی نوشتنی

و بعضی هیچکدام
این روزها به هیچکدام نزدیکترم …

...

شب که میشودخیالت را محکم درآغوش میگیرم تاخوابهایم بوی تورا بگیرند...

ببارآروم

آسمون چت شد امشب نمیخوای تو غمم شریک باشی؟؟؟

...

دیگه دارم کم میارم

...

آسمون بسه چته تو دیگه چرا؟؟؟؟

....

آسمون توم امشب دل مث من تنگه که داری میباری؟؟؟؟

کجای زندگیمی؟؟؟

جای هست که دیگه کم میاری ازاومدن ها رفتن ها شکستن ها .... 

جای که فقط وفقط میحوای یکی باشه یکی بمونه که نره واسه همیشه کنارت باشه... 

من الان اونجام... 

توکجایی؟؟؟؟؟

تو فکرتم تو فکرمی؟؟؟

ساعت ۳وبیست دقیقه س هنوز خوابم نگرفته همش جلو چشامی ودارم بت فک میکنم... 

ینی میشه توم الان ب من فک کنی؟؟؟؟ 

ای بابا مث اینکه باز خیالاتی شدم....

....

خدایا تو را چه کسی در آغوش میگیرد که اینچنین آرامی؟

...

زمان هم مثل من دستپاچه میشود 

عقربه ها دوتا یکی میپرند 

اما همین که میروی… 

تاوان دستپاچگی های ساعت را هم من باید بدهم 

جانم را میگیرند ثانیه های

بی تو

...

شب پست تر از ی تکرار بی مورد

....

سلام خدا.

میخوام باهات یکم حرف بزنم.

وقت داری؟

میگن سرت خیلی شلوغه. خوب فکر کنم راس میگن. این همه آدم! فقط تورو دارن. و تو هیچ کسی رو نداری.

خدا جون دلم بد جور گرفته. مردم میگن تو از دل ما خبر داری. درسته؟ پس حتما میدونی من چرا دارم باهات حرف میزنم.

خدا زندگی داره عذابم میده. دردم تازه نیست. خیلی وقته این طوریم. همیشه سعی میکنم بنده خوبی باشم و وانمود کنم همه چیز مرتبه. به بقیه میگم : من که دارم میخندم. اینا ها!  شمام بخندین.

نه نمیشه! نمیدونم این کار اسمش چیه. شاید دل خوش کردن باشه. هرچی هست حس قشنگی نیست.

خدا! چرا؟ چرا وقتی شادیم میگیم زندگی شیرینه؟ وقتی از چیزی غمگین میشیم میگیم خدا این طور خواسته؟ به همدیگه میگیم:تو صلاح خودتو که نمیدونی! خدا میدونه. پس هیچی نگو! دهنتو ببند و قانع باش!  آره؟ تو اینو میخوای؟ چرا وقتی به چیزی نمیرسیم به هم میگیم خدا جای حق نشسته! حتما یه جای دیگه کمکت میکنه! گرو میگیری؟ چرا کاری میکنی که بنده هات شک داشته باشن بهت؟ اینطور وقتا ما یه جواب درست کردیم که میگه: تو حق گفتن کفر رو نداری! من حق دارم ازت سوال کنم یا نه؟ این کفره؟ نمیخوام بشینم به زندگیم نگاه کنم و بگم: آها! دیدی؟ الان که این طوری شد واسه کار خیری بود که من یه ماه پیش انجام دادم! نه بابا واسه اون یکی بود که دیروز انجام دادم! کدوم؟

 زندگی ما مثل بازی اسکواش شده! به توپ ضربه میزنیم و از یه طرف دیگه توپ رو میگیریم! بعضی وقتام اینقدر تعداد این توپها زیاد میشه که معلوم نیست توپی که الان داره سمتم میاد رو من کدوم طرفی زده بودم؟!

خودمونو بدجور سرگرم کردیم. مگه نه؟

خدا!  کار خوب چیه؟ بنده گناهکار کیه؟ معنای زندگی رو کی میفهمم؟

برام کامنت خصوصی بذار. باشه؟

دلم گرفته.

خدا !

....

خدایا

از گناهم بگذر همانگونه که از آرزوهایم گذشتی...